سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سزاوارترین مردم به خدمت، دانشمند است . [عیسی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :3
کل بازدید :6716
تعداد کل یاداشته ها : 11
103/9/15
5:52 ص
مقدمه:
توسعه­، در لغت به ‌معنای خروج از لفاف و پوشش، وسعت ­دادن، فراخ­ کردن، بهترشدن و قدرتمندشدن است، ­این مفهوم ­­را می‌توان فرآیندی دانست، که متضمن بهبود مداوم در همه‌ی عرصه‌های زندگی انسانی و بهبود بنیان‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می‌باشد؛ ­توسعه به‌عنوان فرایندی چند بعدی، یعنی شرایطی که جامعه به‌طور کیفی از امکانات کمی خویش، در جهت آرمانی که برای خودش قائل است، به‌طور همه جانبه استفاده می‌کند.[1]
­­
ابعاد توسعه
برای توسعه، ابعاد گوناگونی را مطرح کرده ­اند که با جمع­ بندی دیدگاه­ های مختلف می ­توان به برخی از آنها اشاره کرد:
1. توسعه­ ی اقتصادی: توسعه ­ی اقتصادی فرایندی است، که در­ طی آن، شالوده‌های اقتصادی و اجتماعی جامعه دگرگون می‌شود. به‌طوری ­که حاصل چنین دگرگونی و تحولی در درجه‌ی اول، کاهش نابرابری‌های اقتصادی و تغییراتی در زمینه‌های تولید، توزیع و الگوهای مصرف جامعه خواهد بود. امروزه توسعه­ ی اقتصادی تنها در چارچوب تئوری خالص اقتصادی مورد توجه نیست؛ بلکه رشد و توسعه ­ی اقتصادی یک مسأله ­ی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. [2]
البته بین رشد و توسعه­ ی اقتصادی، تفاوت وجود دارد. رشد اقتصادی صرفا بیان‌کننده­ ی افزایش تولید یا درآمد سرانه‌ی ملی در یک جامعه و بیشتر متکی به ارقام کمی است؛ اما توسعه­ ی اقتصادی، فرایند پیچیده‌تری است که به مفاهیمی چون تغییر و تحولات اقتصادی نزدیک‌تر است؛ تا مفهوم رشد اقتصادی.[3]
2. توسعه­ ی اجتماعی: این نوع توسعه، با چگونگی و شیوه ­ی زندگی افراد یک جامعه پیوندی تنگاتنگ داشته و در ابعاد عینی، بیشتر ناظر بر بالابردن سطح زندگی عمومی از طریق ایجاد شرایط مطلوب و بهینه در زمینه‌های فقرزدایی، تغذیه، بهداشت، مسکن، آموزش و چگونگی گذراندن اوقات فراغت می‌باشد.[4]
3. توسعه ­ی سیاسی: توسعه­ ی سیاسی فرایندی است که زمینه­ ی لازم را برای نهادی­ کردن تشکل و مشارکت سیاسی فراهم می‌کند و حاصل آن، افزایش توانمندی یک نظام سیاسی است.[5]
4. توسعه ­ی انسانی: توسعه­ ی انسانی روندی است که طی آن امکانات بشر افزایش می‌یابد. این نوع توسعه که مردم را در محور فرایند توسعه قرار می‌دهد­، عناصری هم­چون برخورداری از حیثیت و منزلت شخصی­، حقوق انسانی تضمین‌شده و داشتن فرصت برای دست‌یابی به نقش خلاق و سازنده را دربر می‌گیرد. ­[6]
5. توسعه‌ی فرهنگی: این مفهوم از اوایل دهه­ ی 1980م از طرف یونسکو در مباحث توسعه مطرح شده و از مفاهیمی است که نسبت به سایر بخش‌های توسعه، از ابعاد و بار ارزشی بیشتری برخوردار است و تأکید بیشتری بر نیازهای غیرمادی افراد جامعه دارد. بر اساس این توسعه، تغییراتی در حوزه‌های ادراکی، شناختی، ارزشی و گرایشی انسان‌ها پدید می‌آید، که قابلیت، باورها و شخصیت ویژه‌ای را در آنها به‌وجود می‌آورد و حاصل این قابلیت‌ها و باورها، رفتارها و کنش‌های مناسب توسعه می‌باشد. [7]
توسعه­ نیافتگی
توسعه‌نیافتگی حالت یا وضع توسعه ­ی اقتصادی در یک ناحیه یا کشور است که وسایل ضروری برای رشد اولیه را ندارد و نسبت بالایی از منابع آن باید به کارهای کشاورزی تخصیص یابد. مسأله ­ی اساسی در این مرحله از توسعه­ ی اقتصادی این ­است ­که حد بالایی از سطح قابل دست­یابی به مقدار تولید سرانه وجود ندارد. این محدودیت از این واقعیت برخاسته است که امکانات بالقوه­ ی ناشی از علم جدید و منابع، اساسا یا موجود نیستند و یا با قاعده و نظم به­ کار نمی‌افتند.[8]
قلمرو توسعه ­نیافته
اصطلاحی است معمول برای معرفی ناحیه ­ای که در مقایسه با معیارهای دنیای پیشرفته ­ی غرب از سطوح پست زندگی رنج می ­برد. نشانه ­ی اختصاری کشورهای توسعه­ نیافته (U.D.C )[9] است.
ملت­ های توسعه­ نیافته؛ ملت­ های کم توسعه ­یافته
کشورهایی که در آن، درآمد واقعی سرانه در مقایسه با درآمد واقعی سرانه در کشورهای صنعتی نسبتا پایین باشد را ملت­ های توسعه ­نیافته و یا ملت ­های کم توسعه­یافته می­گویند.[10]
ابعاد توسعه ­نیافتگی
توسعه ­نیافتگی شاید ظاهرا به عدم رشد اقتصادی و پیشرفت­ های ظاهری یک کشور اطلاق شود، اما در واقع دارای ابعاد مختلفی است، از آن ­جمله می­توان به توسعه ­نیافتگی اقتصادی، توسعه­ نیافتگی اجتماعی، توسعه­ نیافتگی سیاسی، توسعه­ نیافتگی انسانی، توسعه ­نیافتگی فرهنگی و توسعه ­نیافتگی ملی اشاره نمود.
ریشه‌های تاریخی
توسعه ­نیافتگی پدیده‌ای است که هم­زمان با گسترش استعمار در ملل جهان سوم، توسط کشورهای پیشرفته­ی صنعتی معاصر پا به ­عرصه­ ی وجود گذاشت. توسعه­ نیافتگی یکی از جدیدترین و بحث ­انگیزترین مسایل روز می­ باشد. یک نکته که در این قبیل بحث­ ها لازم به ذکر است، این است که معمولا بین دو واژه­ ی رشد و توسعه، نوعی خلط مضر صورت می­گیرد که خود منشاء پاره ­ای سوء برداشت ­ها می ­گردد. رشد معمولا دلالت بر تغییرات کمی دارد، در صورتی که توسعه، فرایندی کیفی است. البته تا دهه­ ی­1970م تصور، این بود که در صورت رشد بیشتر می­ توان انتظار داشت که وضع اشتغال بهبود پیدا کرده، مشکل فقر و توزیع درآمد حل شود و این­ها خود زمینه ­های توسعه را فراهم آورند. توصیه­ ی بانک جهانی و صندوق بین ­المللی پول به کشورهای جهان سوم نیز همین بود. اما تجربه ­ی آن دهه و پس از آن نتوانست این فرضیه را ثابت کند. زیرا در اکثر آن کشورها تولید تا حد هدف­ گذاری بانک جهانی بالا رفت اما حتی شاخص­ های مادی توسعه نیز فراهم نگردید. مثلا سطح زندگی مردمان فقیر بدون تغییر باقی ماند و در مواردی حتی بدتر شد­، بی کاری و توزیع درآمدها نیز اگر وخیم ­تر نشده باشد، بهتر نشد. این امر باعث ­گردید تا بسیاری از اقتصاددانان و به ­ویژه صاحب ­نظران توسعه، خواستار نوعی تجدیدنظر در تعریف مذکور از توسعه گرد­ند.[11]
پیش­کسوت­ های اقتصادی و سیاسی در سال­های پس از جنگ جهانی دوم، با نظریه ­پردازان تجدد در این دیدگاه که توسعه­ ی جهان سوم نیازمند تفسیر نوعی از توسعه ­نیافتگی است، مشترک بودند. با این بیان، نزدیک به نیم ­قرن است که مسئله ­ی توسعه ­نیافتگی در عرصه­ی جهانی مطرح شده و اندیشمندان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، کتاب­ ها و مقالات مختلفی در بیان اهمیت و راه ­کارهای برون ­رفت از آن ارائه داده ­اند و مسئولان جوامع مختلف، در تعیین استراتژی توسعه و عملیاتی ­کردن آن، سعی و کوشش فراوان نموده ­اند. با این حال، امروزه فقط برخی از کشورها و عمدتا جوامع غربی، تحت عنوان کشورهای توسعه­ یافته شناخته می­شوند و بقیه، جزو کشورهای در­حال ­توسعه و یا توسعه ­نیافته­­ محسوب می­گردند.[12]
عوامل توسعه­ نیافتگی
در ادبیات اقتصاد مرسوم توضیح داده شده که قاعده­ی رفتاری در سطح توسعه، چندین عارضه­ ی مهم به­ همراه دارد و این عارضه­ ها مهم­ترین عوامل توسعه­ نیافتگی هستند، به ­طوری که اگر هر­یک ­از این ­ها درست شناخته شود، ملاحظه خواهیم کرد که هر­یک از این عوارض به تنهایی برای زمین­گیر­کردن اقتصاد ملی و مانع تراشی بر سر راه توسعه ­ی ملی کفایت می ­کند و طبیعتا وقتی که ترکیب این عوامل با هم ظاهر می­ شود، پیچیدگی ­های غیر عادی­ تری بر سر راه توسعه­ ی ملی قرار می ­گیرد. این عوامل به ­ترتیب عبارت­اند از:
1.      رابطه­ ی استعماری و تجارت جهانی؛
2.      افزایش فساد مالی؛
3.      عدم کارایی در استفاده از کمک‌های تکنیکی کشورهای توسعه ­یافته؛
4.      تبدیل ­شدن فعالیت­ های سوداگرانه به­ عنوان موتور خلق ارزش افزوده در اقتصاد ملی؛­[13]
5.      تعمیق شکاف میان بنیه ­ی تولید ملی و نیازهای مصرفی جامعه؛
6.      گسترش و تعمیق نابرابری­ ها.[14]
در ­این ­میان فقط مساله ­ی نابرابری ­ها به­ تنهایی در بسیاری از نظریه ­های توسعه و در بسیاری از تجربه ­های عملی توسعه، به ­عنوان علت ­العلل و عامل اصلی باز تولید توسعه­ نیافتگی توضیح داده شده و در آن مطالعات، نشان می­ دهند که نابرابری چگونه اختلال ­های بی ­شماری را به نظام ملی تحمیل می­کند و اجازه­ ی میل به توسعه را سلب می­ نماید. در مورد بقیه ­ی مولفه­ ها هم به­ همین شکل است و هر­ یک به تنهایی می­ تواند توضیح­ دهنده­ ی کل مساله­ ی توسعه ­نیافتگی باشد.[15]
تعامل­ هایی که میان آثار و پیامدهای سطح خرد، سطح کلان و سطح توسعه­ ی ملی در اثر این رویکرد­ها به ­وجود می ­آید، در نهایت نظام ملی را با یک پدیده­ ی رکود تورمی روبه ­رو می­ کند که اگر پدیده ­ی رکود تورمی از منظر اقتصاد سیاسی به­ درستی شکافته شود، نشان خواهد­ داد چگونه نظام ملی را ابتدا از منظر اقتصادی و سپس بقیه ­ی حوزه ­ها تهدید کرده و حتی می ­تواند چالش ­های امنیت ملی را هم به­ وجود بیا­ورد. وجود چنین تصویری که به­ شکل گسترده ­ای در کشور­های جهان سومی بازتاب داشته و آثار محسوس و ملموس فوری هم به ­بار می ­آورد، موجب شده تا بحث توسعه­ نیافتگی در این­ گونه کشور­ها جدی گردد.[16]
جمع­ بندی
عقب­ ماندگی کشورهای جهان سوم بدان جهت است که عده­ ای گمان می ­کردند با تقلید صرف از آداب و رفتار کشورهای غربی و حتی تقلید از نوع لباس و غذای آنها می ­­توان به پیشرفت و ترقی دست یافت، در­حالی ­که هیچ کشوری بدون داشتن هویت مستقل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، توسعه پیدا نکرده است و به­ خاطر همین تقلید کورکورانه است که تا ­به­ حال نتوانسته ­اند به توسعه برسند.
افزایش ظرفیت و کارایی یک نظام سیاسی در حل و فصل تضادهای منافع فردی و جمعی، مبادرت ورزیدن نقش‌های کارکردی استراتژیک جامعه به سازندگی و تولید، شناخت نیازهای هر جامعه و انتخاب الگوها و روش ­های متناسب با واقعیات اجتماعی و هماهنگ با ارزش­ های بومی، از راه کار­هایی است که به ­عنوان برون­ رفت کشور ­ها از بحران توسعه ­نیافتگی ارایه می­شود.[17]


[1]. نظرپور، محمدنقی؛ ارزش­ ها و توسعه، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه­ ی اسلامی، 1378، چاپ اول، ص11
[2]. ازکیا، مصطفی؛ جامعه‌شناسی توسعه، تهران، کلمه، 1380، چاپ سوم، ص 18
[3]. همان، ص 19
[4]. همان، ص 19
[5]. همان، ص 20
[6]. همان، ص 21
[7]. همان، ص 23
[8]. نراقی، یوسف؛ توسعه و کشورهای توسعه­ نیافته، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1380، چاپ سوم، ص 22
[9] . Under developed Countries
[10]. گالبرایت، جان­کنت؛ روش­های توسعه ­ی اقتصادی، ترجمه­ی هوشنگ نهاوندی، تهران، مؤسسه­ ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1350، ص 209
[11]. مهدی­خانی، علی­رضا؛ مروری اجمالی بر توسعه­ی سیاسی و اقتصادی، تهران، آرون، 1380، ص 183
[12]. حاج ­فتحعلی­ها، عباس­؛ توسعه­ ی تکنولوژی، تهران، دانشگاه علامه ­طباطبایی، 1372، ص 210
[13]. متوسلی­، محمد؛ توسعه­ ی اقتصادی ژاپن، تهران، مؤسسه­ی مطالعات و پژوهش­ های بازرگانی، 1374، ص 6
[14]. صیامی، زهرا؛ چرا صنعتی نشدیم؟، تهران، امیرکبیر، 1381، ص30
[15]. مارک، هنری­؛ فقر پیشرفت و توسعه، ترجمه­ی مسعود محمدی، تهران، وزارت امورخارجه، 1374، چاپ اول، ص156
[16]. سریع‌القلم، محمود؛ توسعه، جهان سوم و نظام بین‌الملل، تهران، سفیر، 1369، چاپ اول، ص90
[17]. دیرباز، عسگر؛ نگاهی به اسلام و توسعه­ ی پایدار، تهران، دانش و اندیشه­ ی معاصر، 1380، چاپ اول، ص33
دکتر مرتضی اشرافی

94/10/16::: 6:6 ع
نظر()
  
  
مقدمه:
همه­ ی کشورها در سطح ­جهانی نیاز به هم فکری، همکاری و هماهنگی دارند و سازمان­ های بین­ المللی، کانونی برای هم ­اندیشی و همکاری بین­ المللی محسوب می ­شوند و ایران به­ عنوان کشور فعال در عرصه ­های مختلف بین ­المللی هم اراده کرده است و هم در راستای تامین منافع ملی­اش تلاش کرده ­است تا حضوری فعال و تاثیر­گذار در این سازمان­ها داشته باشد.
جامعه ­ی ملل
در خلال جنگ ­جهانی ­اول، این اندیشه در میان بسیاری از متفکران و سیاست­مداران آن دوره رواج یافته ­بود که اگر دول اروپایی قادر باشند برای حل ­و­ فصل اختلافات خود کنفرانس­ ها و مجامعی تشکیل دهند و یا سازمانی وجود می­داشت که می­توانستند اختلافات خود را در آن­جا مطرح سازند، هیچ­گاه جنگی آغاز نمی­شد. انگلیسی­ها و آمریکایی­ ها به ­ویژه از این طرح حمایت می­کردند به نحوی که آمریکایی­ها در دومین ­سال جنگ، طرحی موسوم به اتحادیه­ ی تقویت صلح را مطرح ساختند، این طرح در نهایت منجر به پیشنهاد برای ایجاد تشکیلاتی جهت تضمین صلح جهانی (طرح جامعه­ی ملل) گردید.[1]
پس از خاتمه­ ی جنگ جهانی اول نمایندگان 32 دولت جهان در 18 ژانویه 1919م جهت برقراری نظام بین­ الملل در ژنو گرد هم آمدند تا یک سازمان بین­ المللی جهان ­شمول به­ عنوان پارلمان جهانی تأسیس کنند. در 9 ژوئن 1919 کمیته ­ای متشکل از نمایندگان دولت­ های شرکت­ کننده در کنفرانس صلح ورسای، برای فراهم­ آوردن زمینه­ ی تأسیس جامعه ­ی ملل تشکیل شد.این کمیته تصمیم گرفت ابتدا ایجاد جامعه­ ی ملل را اعلام نماید و سپس به بررسی موضوعات مربوط به فعال­ک ردن این سازمان بین­ المللی بپردازد.در چنین شرایطی عهدنامه­ ی صلح ورسای در 28 ژوئن 1919به امضای دول شرکت­ کننده در کنفرانس رسید و در تاریخ 10 ژانویه 1920 لازم ­الاجرا گردید­. این تاریخ، در واقع تاریخ رسمی تشکیل جامعه­ ی ملل محسوب می­ شود.
جامعه­ ی ­ملل، تا سال 1324ش، رسمیت اجرایی داشت، در طی این مدت، به تناوب 58 عضو داشت، که 42 عضو از این 58 عضو، از جمله­ ی ایران، به­ عنوان عضو اصلی و موسس به فعالیت می‌پرداختند.
ایران و جامعه­ ی ملل
نگرش ایران به جامعه­ ی ملل در واقع احقاق حقوق دیرینه­ ی خود بود، چرا که ایران در طول قرن 19م به بهانه ­های مختلف مورد مداخلات قدرت­ های بزرگ آن­ زمان واقع شده­ بود، به­ طوری ­که در سال ­1907م روسیه و انگلیس، ایران را به مناطق تحت نفوذ خود تقسیم کرده ­بودند و در­ واقع با این کار نوعی استعمار پنهان یا غیرمستقیم را بر ایران اعمال می ­کردند. در طول جنگ جهانی اول نیز با وجود این­که ایران اعلام بی­ طرفی نمود، کشورهای متخاصم به این بی­ طرفی احترام نگذاردند و متفقین ­(روسیه و انگلیس)خاک ایران را تصرف کرده و کلیه­ ی امور مملکتی را در کنترل خود در­آوردند.همین امر سیاست­مداران ایران را نسبت به استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضی ایران پس از جنگ، نگران ساخته بود. لذا اولویت اساسی ایران پس از اتمام جنگ جهانی اول این­ بود ­که ایران، به­ عنوان یک دولت کاملا مستقل شناخته شود و از اعمال نفوذ قدرت­ های بزرگ و حضور نیروهای آن­ها در خاک ایران جلوگیری گردد.
در ژانویه­ ی 1919م کنفرانس صلح پاریس در کاخ ورسای تشکیل شد، دولت ایران هم تصمیم گرفت نمایندگانی به این کنفرانس اعزام دارد.بنابراین هیئتی از ایران برای شرکت در کنفرانس صلح پاریس به ریاست مشاورالممالک انصاری وزیر امور­خارجه­، با همراهی محمدعلی فروغی ذکاء­الملک رئیس دیوان­ عالی کشور و حسین معین­ الوزاره­ (وزیر سابق) به فرانسه رفتند، اما دولت انگلستان از پذیرش نمایندگان ایران عذر خواست و متذکر شد کنفرانس، مخصوص کشورهای متخاصم است و ایران رسما در جنگ جهانی اول بی ­طرف بوده است، هرچه دولت ایران بر این نکته پافشاری کرد که در طول جنگ خاک کشورش محل درگیری نیروهای متخاصم شده و خسارت زیاد مالی و جانی متحمل شده­، راه به جایی نبرد­؛ بنابر­این بر اثر مخالفت دولت انگلیس، کنفرانس صلح پاریس به تقاضاهای ایران ترتیب اثر نداد.اما ایران با وجود مخالفت دولت انگلیس بر عقاید خود پای فشرد و از ایجاد جامعه­ی ملل استقبال کرد و به­ عنوان یکی از اولین اعضای آن سعی کرد در فرآیند خاتمه­ ی جنگ و استقرار صلح نقشی فعال ایفا کند.[2]
نگرش  ایران به جامعه­ ی ملل
با تشکیل جامعه­ ی ملل رسما از دولت ایران دعوت شد در جلسات مجمع شرکت کند.­علی ­قلی­ خان نبیل ­الدوله کاردار ایران در واشنگتن به ­عنوان نماینده­ ی ایران در دو اجلاس اول جامعه­ ی ملل شرکت نمود.[3]ایران در زمان حضور خود در جامعه­ ی ملل انتظارات ویژه ­ای از آن داشت­.همان‌طور که گفته شد، کشور ما در طول قرن 19­م به بهانه­ های مختلف تحت مداخلات قدرت­های بزرگ آن زمان واقع شده­ بود با این کار نوعی استعمار پنهان یا غیر مستقیم بر ایران اعمال می ­گردید...با این دلایل و بسیاری موارد دیگر ایران با دقت و نگرانی خاصی موضوع متارکه ­ی جنگ جهانی اول و روند برپایی نظام بین­ المللی جدید را تعقیب می­کرد، ایران می­ خواست با حضور و مشارکت فعال خود در گردهمایی­ ها و کنفرانس­ هایی که در این زمینه تشکیل می­ شد، خود را به ­عنوان یک دولت مستقل به عضویت کامل این نظام بین ­المللی درآورد و تهدید­هایی را که بعد از خاتمه­ ی جنگ متوجه ایران بود منتفی سازد­.
ایران به موازات امید­ها و خواسته­ های خود از جامعه ­ی ملل به­ شدت از اصل جهان­ شمولی این سازمان حمایت می­ کرد و تمایل فراوانی برای جلب و پذیرش اعضای جدید نشان می­ داد، ایران در طول عمر جامعه­ ی ملل مسائل مهمی را طرح کرد که مهم­ترین آن­ها عبارت بود از­:
طرح شکایت ایران از شوروی در سال 1920 ( قضیه­ی انزلی)
قضیه از این قرار بود که نیروهای دولت تازه تأسیس شوروی که هنوز درگیر جنگ داخلی بودند، به بهانه ­ی تعقیب و سرکوب روس ­های سفید که از سوی انگلیس حمایت می ­شدند وارد بندر انزلی شده و این شهر را اشغال کردند. ایران به ­دنبال این تصرف در تاریخ­ های 29­و­31­می همان سال دو فقره شکایت به جامعه­ ی ملل ارائه کرد.در پی این شکایت ­ها شورای جامعه­ ی ملل در 14­ژوئن­1920­م جلسه ­ای در لندن برگزار کرد و مقرر شد که چون طرفین دعوا مشغول مذاکره هستند شورا در این زمینه تصمیمی نگیرد تا نتیجه ­ی مذاکرات ایران و شوروی مشخص شود. بالاخره مذاکرات طرفین دعوا به نتیجه رسید و قرارداد دوستانه ­ی عدم تجاوز میان ایران و شوروی در فوریه­ ی­1921م منعقد شد و نیروهای شوروی در 8 سپتامبر­1921­م خاک ایران را ترک کردند.[4]
نظارت بر تجارت تسلیحات
با خاتمه ­ی جنگ جهانی اول، جامعه­ی ملل تلاش­هایی به ­منظور نظارت بر خرید و فروش تسلیحات آغاز کرد.این سازمان جلوگیری از گسترش تسلیحات را یکی از راه ­های استقرار و تداوم صلح قلمداد کرده بود.بنا­براین عهد­نامه­ی کنترل تجارت اسلحه و مهمات معروف به "عهدنامه ­ی سنت ژرمن" در سال ­1919­م مطرح گردید­. بر اساس این عهدنامه، تجارت اسلحه در آب و خاک ایران تحت نظارت بین­المللی ­(انگلستان)در می­آمد و ایران نمی­توانست به­ طور مستقل به خرید و فروش تسلیحات اقدام کند.به­ همین دلیل ارفع­الدوله نماینده­ی ایران مفاد عهدنامه­ ی مزبور را در تضاد با حاکمیت ایران دانست و به آن اعتراض کرد و عهدنامه را امضاء نکرد.
اما در سال 1925م، مجمع­ ملل تصمیمی اتخاذ کرد که طی کنفرانسی در ژنو تمام دول ملزم به اجرای آن بودند.به­ موجب این کنفرانس، عهدنامه­ ی جدیدی منعقد شد مبنی بر این­که در مناطق ممنوعه و هم­چنین در مناطق دریایی که تحت تفتیش باشند، هر­گونه عملیات بارگیری و بار­گذاری و تعویض بار سلاح و مهمات جنگی برای کشتی­های بومی­ایی که قدرت آن­ها از 500­تن کمتر باشد، ممنوع است.به­این ترتیب بریتانیا که خلیج فارس را در شمار مناطق تحت تفتیش قرار داده بود، به ­راحتی می­توانست با کشتی­های بزرگ بالاتر ­از 500­تن خود، آزادانه به تجارت اسلحه در خلیج فارس بپردازد درحالی­که ایران از این لحاظ دچار اشکال می­شد. اعتراضات ایران به­ جایی نرسید و طرح مورد نظر انگلستان تصویب شد. ایران نیز از کنفرانس خارج شد و عهدنامه­ی مزبور را امضاء نکرد.[5]
قضیه­ی بحرین (1927)
این جریان به امضای یک قرارداد بین سلطان عبدالعزیزبن­ مسعود­ (پادشاه حجاز) و دولت انگلستان در 20 مه­1927­م مربوط می­ شد. در ماده­ ی مهم این قرارداد چنین آمده بود­: اعلی­ حضرت پادشاه حجاز و توابع آن ملتزم به تأمین روابط دوستانه و صلح­آمیز با خاک کویت و بحرین می ­باشد.ایران با اطلاع از این قرارداد، در 22­نوامبر­1927م یادداشت شدید­اللحنی ­(توسط کفیل وزارت امورخارجه)برای رابرت کلایو  وزیر­مختار انگلستان در تهران و دبیرکل جامعه­ ی ملل ارسال کرد، در این یادداشت از وی درخواست گردید که سایر ملل را از این اعتراض ایران آگاه گردانند.
در مقابل، چمبرلن وزیر امورخارجه­ی انگلستان طی یادداشتی در 18­ژانویه­ ی ­1928م به دبیرکل جامعه­ ی ملل، اعتراض ایران را غیر­موجه دانست و منکر حق حاکمیت ایران بر بحرین گردید.
مبادله ­ی یادداشت­ های اعتراض­آمیز دو کشور به جامعه­ ی ملل و سپس به سازمان ملل ادامه یافت و در نهایت در سال ­1970م شورای امنیت سازمان ملل به دولت ایران دستور داد ­که به خواسته­ ی مردم بحرین مبنی بر داشتن کشور مستقل گردن ­نهد­، این درخواست شورای امنیت با همراهی انگلیس با تتمیع ایران مبنی­بر واگذاری و تسلت ایران بر جزایر سه گانه­ ی تنب بزرگ و کوچک و ابو­موسی، در مقابل به رسمیت شناختن استقلال بحرین، رسمیت یافت و ایران و بحرین مرزهای دریایی میان خود را تعیین و تصویب کردند.[6]
کنترل مواد مخدر
از دیگر تلاش­های جامعه­ی ملل که به نوعی به ایران مربوط می­شد کوشش ­های این سازمان در زمینه ­ی نظارت و کنترل خرید و فروش مواد مخدر بود، به­ همین منظور کمیته‌ی تریاک که در واقع تولید و صدور تریاک را تحت نظارت بین ­المللی درمی­ آورد تشکیل شد. در آن زمان ایران پس از چین دومین تولیدکننده­ی بزرگ تریاک محسوب می­ شد.در 27­مارس­1926جامعه­ ی ملل کمیسیون تحقیقی را شامل سه عضو اصلی روانه­ی  تهران کرد تا گزارشی از وضعیت کشت خشخاش و تولید تریاک در ایران تهیه کنند.این گروه در گزارش خود تأکید کردند که می­بایست اصلاحات اساسی در اقتصاد ایران صورت گیرد و صنایع نوینی ایجاد گردد.بالاخره در سال 1928موسسه ­ی انحصار دخانیات تأسیس شد و خرید و فروش تریاک در کنترل جامعه­ ی ملل درآمد و در سال 1931م قراردادی در خصوص محدودیت تولید مواد مخدر بسته شد و ایران نیز ناچار محصولاتی را جایگزین کشت خشخاش کرد.
اختلاف ایران و انگلیس بر سر امتیاز دارسی 1932­م
این اختلاف، به سبب عدم رضایت ایران از ادامه­ی امتیاز نفت دارسی و لغو این امتیاز­نامه بود که در 27­نوامبر­­1932­م به جامعه­ ی ملل کشیده شد و در نهایت با طرح آن در شورای جامعه­ ی ملل، نتیجه­ ی این مذاکرات نهایتاً منجر به انعقاد قرارداد جدیدی گردیدد.[7]
اختلافات مرزی ایران و عراق (1934)
در اوایل قرن ­20­(1906)عثمانی­ها با سوء استفاده از بی­ثباتی داخلی ایران بخش­هایی از خاک ایران در کردستان و آذربایجان را اشغال کردند.مسائل مرزی در کشور در سال 1913­م شدت گرفت و بار دیگر کمیسیون مرزی در استانبول با شرکت نمایندگان ایران و عثمانی تشکیل شد.اما چون مذاکرات دو طرف به نتیجه نرسید نمایندگان روسیه و انگلستان به عنوان حکم در این مذاکرات شرکت کردند.
به‌دنبال آن در 4نوامبر 1913­م­وزیر اعظم و سفرای سه کشور دیگر (ایران، روسیه، بریتانیا)در اسلامبول، یک پروتکل مرزی را امضاء نمودند که بر اساس آن خطوط مرزی ایران و عثمانی مشخص می­ شد.سپس یک کمیسیون تجدید خطوط مرزی ایران و عثمانی مشخص ­شد تا خطوط مرزی دو کشور را در تمام نقاطی که مبهم مانده­ بود تعیین کند. با پایان جنگ جهانی اول و جدا­شدن منطقه­ ی بین­ النهرین به نام عراق از عثمانی، انگلستان برای کسب نظر مثبت ایران قول داد که تلاش خواهد کرد تا قرارداد عادلانه­ ای بین ایران و عراق در زمینه­ی اروند­رود منعقد شود، با این توافق، ایران در سال 1308ش کشور عراق را به رسمیت شناخت.اما باز دو کشور به توافق نرسیدند و کار به مجمع ملل کشیده شد­. مجمع هم اصل نصف را برای استفاده از اروند­رود تعیین نمود.[8]
جمع ­بندی
گرچه قبل از تأسیس جامعه ­ی ملل در سال 1920­م ایران در چند کنفرانس بین ­المللی که عمدتا در قرن 19­م برگزار شد، به نحوی سهم داشت یا حضور مستقیم پیدا کرد، اما حضور ایران در جامعه ­ی ملل اولین تجربه­ ی کشورمان برای عضویت در یک سازمان بین­ المللی محسوب می­شد.با وجود این­که ایران به ­تدریج در طول حیات جامعه­ ی ملل و با بروز جنگ ­های متعدد در جهان امید و آرزوهایش را از دست داد، اما از طرف دیگر با شرکت در این سازمان، تجربه ­ی بسیار مفیدی از همکاری بین­ المللی در چارچوب چنین سازمان ­هایی پیدا نمود، هم­چنین ایران توانست با استفاده از تریبون جامعه­ ی ملل، خود ­را به‌عنوان عضو کامل و مستقل جامعه­ ی بین ­المللی به سایر اعضاء بشناساند و توانست اختلافات خود با همسایگانش را از طریق جامعه­ ی ملل حل و فصل نماید که از این جوانب، جامعه­ ی ملل برای ایران بسیار مفید واقع شد­. جامعه­ ی ملل تا بروز جنگ جهانی دوم وجود داشت و پس از آن به دلیل ناکامی در برقراری صلح جهانی جای خود را به سازمان ملل متحد داد.


[1]. آقایی، داوود؛ ایران و سازمان­های بین­المللی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 45
[2]. والترز، اف پی؛ تاریخ جامعه­ی ملل، ترجمه­ی فریدون زندفرد، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1372، ص 152
[3]. زندفرد، فریدون؛ ایران و جامعه­ی ملل­، تهران، شیرازه، 1378، ص 97
[4]. آقایی، داوود؛ پیشین­، ص 65
[5]. آقایی، داوود؛ همان، ص66
[6]. آقایی، داوود؛ همان، ص68
[7]. موجانی­،علی؛ ایران از جامعه­ی ملل تا سازمان ملل­متحد، تهران، انتشارات پاپیروس، 1374، ص 32
[8]. پارسا دوست، منوچهر؛ زمینه­های تاریخی اختلاف ایران و عراق، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1365، صص 149 ـ 151

مجتبی و مرتضی اشرافی

  
  

مقدمه:

 

فرقه­ ی بهائیت بر اساس یک هدف ظاهری و یک هدف باطنی تشکیل شده است. هدف ظاهری بهائیت عبارت است جنگ با شرک و بت­ پرستی­؛ ولی واقعیت بهائیت­، چه از جهت فکری و چه عملی، این هدف را تأیید نمی­ کند، هدف باطنی و پنهان آنها، خدمت به فراماسونری و امپریالیسم جهانی است و این اصل، محور تمام تلاش­ های بهائیت از زمان ظهور تا به امروز است، و آن هدف ظاهری را فقط برای اغوا و گمراه­ کردن ساده ­لوحان و عوام­ الناس قرار داده ­اند.[1]
بهائیت، فرقه­ ای منشعب از آیین بابیت می ­باشد، که خود برخاسته از مکتب شیخی است. این مکتب تفسیری فلسفی، عرفانی و باطنی از تشیع است، بنابراین بهائیت را به­ رغم منابع بهائی، نمی ­توان دین مستقل خواند (با این­حال این فرقه، گاها داعیه­ ی یک دین جدید را دارند). بهائیت از فرقه­ هایی است که سابقه ­ای نسبتا طولانی در جامعه ­ی ما دارد. این فرقه الزامات خاص خود را دارد و به روش ­های مختلفی به جذب افراد می­ پردازد.[2]
بنیان­گذار آیین بهائی، میرزا حسین­علی نوری، معروف به بهاءالله است، و این آیین نام خود را از همین لقب برگرفته است. پدرش میرزا­ عباس نوری معروف به میرزا­ بزرگ­،‌ از مستوفیان و منشیان عهد محمد­شاه قاجار و به ­ویژه مورد توجه خاص قائم­ مقام فراهانی بود که بعد از قتل قائم­ مقام، از مناصب خود برکنار شده و به نور رفت.[3]
بهائی­گری به ­عنوان یک جنبش اجتماعی در قرن سیزده هجری (نوزده میلادی) در ایران پا به عرصه­ ی وجود گذاشت و به­ عنوان حرکتی علیه سنت­ های دینی و اجتماعی حاکم بر جامعه به حیات خویش ادامه داد­. این جنبش در کنار حکومت­ های استعماری و در مقابل فرهنگ اصیل ملی - اسلامی قرار گرفت و به ­عنوان ابزار استعمارگران به ­کار رفت­. از نظر اجتماعی، بروز این جنبش در ایران زمانی بود که پس از جنگ­ های ایران و روس به­ علت افزایش تماس با فرهنگ اروپایی، نوگرایی، افکار بسیاری از متفکران و نیز عوام را به­ خود مشغول کرده و زمینه برای ظهور حرکت­ های اجتماعی فراهم شده بود­. در چنین شرایطی، جنبش ­های اصلاحی چندی در ایران شکل گرفتند و در این فضا برخی به فکر تغییر فرهنگ ملی حاکم و ایجاد نوآوری ­های مذهبی افتادند­. در نتیجه­ی این طرز تفکر بود که فرقه ­هایی چون شیخیه و بهائیه در کنار مکاتب سکولار در ایران ظاهر شدند و همواره در مقابل حرکت ­های احیاگر سنت­ های ملی - دینی ایستادند و حرکت­ه ای سنت­ شکن را تایید کردند­. با این طرز فکر کلی، این فرقه ­ها - حتی اگر به قول بعضی به وسیله ­ی همان استعمارگران به وجود نیامده باشند - آلت دست استعمارگران قرار گرفتند­.[4]
زمینه ­ها و عوامل شکل­ گیری جریان بهائیت در ایران
ایجاد ادیان و فرق ساختگی یکی از ترفندهای مرسوم دول استعمارگر برای به انحراف کشیدن جریان صحیح دین­داری بوده است. در حقیقت هدف کلی این بوده که فرق دست­ ساز در نهایت جایگزین ادیان الهی شده و یا حداقل چهره ­ی ادیان الهی را مشوش سازند. در مقوله­ ی مهدویت، حدود یکصدو پنجاه سال پیش با کمک و هدایت استعمار انگلیس، گروه دست ­سازی با نام و عنوان بابیت و آیین بهایی در کشور ما شکل گرفت و طبق بررسی­ های به­ عمل آمده و اعلام محققان، جهت­ گیری کلی بهائیت جداسازی ملت ایران از مراجع تقلید (که در عقاید شیعه، نواب امام زمان(­عج) تلقی می­ شوند) و مشغول کردن آنان به مکتب ساخته ­ی­ بشر بود.[5]
بسیاری بر این باور هستند که علت ظهور بهائیت فقر و مشکلات اقتصادی بعد از ورشکستگی در جنگ­ های ایران و روس بود­. شکست در جنگ­ های ایران و روس، شکاف عمیقی بین دولت و ملت به واسطه­ ی جدا­شدن روحانیت از دولت فتحعلی­ شاه ایجاد نمود­.[6] با جدا­شدن روحانیت و ملت از دولت، دربار تحت سیطره ­ی روس ­ها و انگلیس­ ها درآمد­. اما ملت اقتدار خویش را حفظ نمود و با کشتن "گریبایدف"، نشان داد که ترس و واهمه ­ای از روس ­ها ندارد­. از همین­ جا بود که روس­ ها به فکر شکستن اقتدار ملت افتادند­. به تشخیص درست آنان، نقطه­ ی قوت ملت ایران پیروی از نایب امام زمان­(عج) بود­. از این­رو به فکر فرقه ­سازی پیرامون اندیشه ­ی مهدویت افتادند.[7]
فرقه­ ی شیخیه، به ­علت غلبه­ ی روش اصولیین بر شیوه­ ی اجتهادی اخباریین در آغاز دوره­ی قاجار در حوزه­ های علمیه شکل گرفت­. شیخی­ه ای اخباری مسلک، برای عقب نماندن در داشتن پاسخ برای مسائل جدید، به خیالات متوسل شدند و طرح ایجاد ارتباط با معصومین در خواب و رویا و غیره را مطرح نمودند­. این شیوه راه را برای ادعاهای اتصال به معصومین باز نمود. به این ترتیب در این دوره، سید علی­ محمد باب خود را باب امام زمان­(ع) قلمداد کرد­. پس از این ادعا پیروان او به ­طور کلی دین را منسوخ اعلام نمودند. در ادامه سید علی­ محمد باب دستگیر شد، اما وی در زندان شروع به تدوین "کتاب بیان" نمود و ادعای پیغمبری کرد­. ادعای الهیت او به بعد از این ادعا باز می­ گردد که نام خویش را با استناد به حروف ابجد معادل رب­اعلی توجیه نمود­. بعد از سید علی­ محمد، جانشینانش به دو فرقه­ ی ازلیه و بهائیه تقسیم شدند­. ازلیه بیشتر تابع احکام و دستورات باب بودند اما بهائیان به رهبری حسینعلی نوری کتاب جدید نوشتند و دین جدید ساختند­. دینی که با الهام از تمدن روز اروپا احکامی ساخت که بتواند افراد بیشتری را به خود جلب کند­.[8]
بهاییت در عصر پهلوی
رضاشاه نظامی جسوری بود که با کمک انگلیسی‌ها دست به کودتا زد و با حیله و نیرنگ به پادشاهی رسید. او که از اصالت خانوادگی بهره‌ای نداشت، نام "پهلوی" را برای خاندان خود برگزید و چنین وانمود کرد که در پی تجدید عظمت گذشته‌ی ایران باستان است. اما در واقع، بزرگ‌نمایی تاریخ ایران باستان برای رضاشاه به ­نوعی مبارزه طلبیدن اسلام بود. او می‌دانست که نمی‌تواند قدرت اسلام را در حکومت خویش هضم کند، پس سعی داشت تا با خلق ایدئولوژی برای حکومت خود، اسلام را تضعیف نماید. آغاز حکومت رضاشاه مصادف با رهبری شوقی‌افندی، رهبر بهاییان بود و به ­نظر می‌رسد شاه نظر بسیار مساعدی نسبت به این فرقه داشت، به­ طوری ­که یکی از افسران بهایی را به­ عنوان آجودان مخصوص ولیعهد خود انتخاب کرد.[9]
در دوران پهلوی، جنبش بهاییت به یکی از شاخه‌های بسیار با نفوذ در تشکیلات سیاسی دولت و به ­تبع آن، ساختارهای فرهنگی و اقتصادی کشور تبدیل شد. رضاشاه از این جریان در جهت سیاست دین‌زدایی و روحانیت‌ستیزی خود نهایت استفاده را برد و این مقابله تا کشف حجاب، که از احکام ضروری دین اسلام است پیش رفت. به این ترتیب، دشمنی میان بهاییان و حکومت مرکزی در دوره‌ی پهلوی از میان رفت و برعکس به همکاری میان آنها علیه دین اسلام انجامید.
نفوذ عناصر بهایی در دستگاه حکومت در عصر پهلوی دوم بسیار زیاد شد. محمد‌رضا ­شاه که علاوه ­بر فقدان اصالت خانوادگی از جسارت پدر هم بهره‌‌ای نداشت، در میان اطرافیان خود، بهاییان را بیش از همه شایسته‌ی اعتماد می‌دانست. از آن پس نقش عناصر بهایی در حکومت از حالت غیر‌علنی عصر رضاشاه خارج گردیده و بسیاری از مناصب و شغل‌های مهم و حساس، در اختیار آنها قرار گرفت.[10]
با این حال، نفوذ و محبوبیت دین اسلام در میان مردم پا برجا بود و درست در زمانی که شاه و اربابان انگلیسی و امریکایی­اش فکر می‌کردند دیگر دین و روحانیت در ایران کم­رنگ شده است، ظهور زعیم عالی‌قدر شیعه، حضرت امام خمینی­(ره) و حماسه‌ی عظیمی چون 15 خرداد 1342 تمام معادلات را در صحنه‌ی سیاست ایران برهم زد.
شاه دیگر حاضر نبود به هیچ قیمتی، حتی سرکوب خونبار قیام 15 خرداد، در مقابل خواسته‌های روحانیون و مردم تسلیم شود. پس تصمیم گرفت برای کنترل نیروهای مخالف، به عناصر بهایی قدرت بیشتری بدهد و آنها را به­طور علنی، بی هیچ ابایی، در دستگاه دولتی به­ کار گیرد.
از جمله‌ مهره‌های بهایی که پس از سرکوب قیام 15 خرداد در بخش‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و هنری کشور حضور پیدا کردند، می‌توان به افرادی چون هژبر یزدانی (سرمایه‌دار)، ثابت پاسال (رییس رادیو تلویزیون)، فرخ‌رو پارسا (وزیر آموزش و پرورش)، دکتر شاهقلی (وزیر بهداری)، تیمسار ایادی و پرویز ثابتی (معاون ساواک)، اشاره کرد.
اما برجسته‌‌ترین مهره‌های بهایی که توانست در مصدر نخست‌وزیر قرار گرفته و در دوران صدارتش تعلق او به بهاییت شهرت وسیع یافت، "امیرعباس هویدا" بود. در دوران نخست‌وزیری هویدا، بهاییان بیش از پیش به مراکز حساس کشور دست انداختند. طرفداران این فرقه در عصر پهلوی دوم منابع اطلاعاتی و جاسوسی انگلستان در ایران به­ شمار می‌آمدند. آنان در تضعیف اقتصادی کشور نیز نقش داشتند و اجناسی را که در ایران ارزان‌تر تولید می‌شد، از خارج وارد می‌کردند. اعتماد محمد‌رضا شاه به بهاییان باعث شد آنها از موقعیت به­ دست آمده برای کسب ثروت و قدرت بهره‌ بگیرند. مرکز بهایی‌گری در اسراییل قرار داشت و آنها با تشکیلاتی بسیار منظم و گسترده، با این مرکز در ارتباط بودند. به همین مناسبت،‌ غیر از نفوذ دولتی، آنان با داشتن ارتباط با کشورهای خارجی به­ خصوص اسرائیل و انگلستان در جهت تضعیف اقتدار دولت و اقتصاد کشور در راستای منافع بیگانگان عمل می‌کردند، اقدامات خائنانه‌ی این گروه بر علیه مصالح ملت و مملکت از جمله‌ی عواملی بود که به برانگیخته ­شدن خشم مردم و انفجاری به نام انقلاب اسلامی در سال 1357 انجامید.[11]
تروریسم سیاسی؛ مشخصه­ ی بهائیان
تروریسم سیاسی در تاریخ معاصر ایران از اواسط دهه­ ی 840 م (1260 ق)، با بابی­گری آغاز شد و چنان با بابی­گری پیوند خورد که در دوران متأخر قاجار نام "بابی" و "تروریست" مترادف بود. بابی­ها ترور امیرکبیر را طراحی کردند و در شوال 1268 ق، به ترور نافرجام ناصرالدین شاه دست زدند. از آن پس این شیوه در ایران تداوم یافت و به­ ویژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت. بهائیان در عتبات نیز بی کار نبودند و سید اسدالله مازندرانی در عتبات به جرم سوء قصد به آیت­الله خراسانی گرفتار شد. [12]
در دوران انقلاب اسلامی ایران، این فرقه برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود بارها بر علیه شخصیت ­های علمی­، مذهبی و سیاسی ایران دست به توطئه زده ­اند.
بهائیان و صهیونیسم
اشتراکات فکری فراوانی میان بهائیان و صهیونیست ­ها به چشم می­خورد، که از جمله­ ی آنها، ستاره پنج­پر است که از علائم اصلی بهائیان و از نمادهای اسرائیل و شیطان ­پرستان می ­باشد.
علاوه ­بر این دو مرکز اصلی بهائیان در کنار "حظیرة­القدس"، در عشق ­آباد ترکمنستان و "مشرق ­الاذکار" در شهر شیکاگو آمریکا قرار دارد، دو شهر "حیفا" و "عکا" در سرزمین­ های اشغالی فلسطین، از مراکز اصلی عبادی و مذهبی بهائیان می­ باشند. مراوده و ارتباط میان تشکیلات بهائیت و صهیونیسم و حمایت پدرانه ­ی آنها از این فرزند نو ظهور در سیاست­ های اسرائیل، یک اصل راهبردی به حساب می ­آید. [13]
جمع­ بندی
بهائیت یک مذهب مجعول غربی، در شرق و ایران است. مذهب بهائیت از تفسیری یهودی از مذهب تشیع در ایران آغاز شد یعنی "پروتستانتیزم شیعی". چرا­ که پروتستانتیزم، تفسیر عهد جدید (انجیل) با عهد عتیق (تورات) است که با محوریت "ملی‌گرایی آلمانی" به ­وجود آمد و بهائیت نیز از مقوله­ ی ملی‌گرایی ایرانی بهره می‌گیرد. بنابراین سیاست ضد اسلامی بهائیت، همواره ادامه یافته و با هر جریان اسلام­ خواهی، اعم از فرهنگی و سیاسی، در ایران به مقابله پرداخته و در مقابل جریان­ های سنت­شکن ضد اسلامی را همراهی نموده است­. این فرقه هم ­اکنون کاملا مورد حمایت آمریکا و اسرائیل است و از آن برای مقابله با اسلام استفاده می­ شود ­.[14] بیشترین پیروان آنان در آمریکا قرار دارند و در کشورهایی چون هند، اندونزی و برخی از کشورهای آمریکای لاتین طرفدارانی دارند­. اصولا آنان به وطن اعتقادی ندارند و به اصطلاح "جهان وطنی" اختیار نموده ­اند. هر چند ادعای عدم دخالت در سیاست دارند، اما به ­نظر می رسد هدف آنان تشکیل حکومت جهانی بهائی است­.


[1]. فیاضیان، محمد؛ فرقه­ای به­نام بهائیت، تهران، محسنین، 1385، ص 22
[2]. همان، ص 13
[3]. زعیم­الدوله­ی تبریزی، محمد­مهدی؛ مفتاح باب­الابواب یا تاریخ باب و بهاء، ترجمه­ ی حسن فرید گلپایگانی، تهران، بی نا، 1346، ص 70
[4]. فضایی، یوسف؛ شیخی­گری، بابیگری و بهایی­ گری، تهران، عطایی، 1353، ص 33
[5]. شهبازی، عبداله؛ فصلنامه­ی تاریخ معاصر ایران، شماره­ی 27، سال هفتم، پاییز 1382، ص 138
[6] . نصر، تقی؛ ایران در برخورد با استعمارگران، تهران، شرکت مولفان و مترجمان ایران، 1363، ص 390
[7]. شهبازی، عبداله؛ پیشین، ص 144
[8]. زاهد زاهدانی، سعید؛ بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1380، ص 148
[9]. فردوست­، حسین؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، تهران، موسسه­ ی مطالعات و پژوهش ­های سیاسی، 1385، جلد 1، صص 55 الی 57
[10]. زاهد زاهدانى، سعید؛ پیشین، ص 230
[11]. افراسیابی، بهرام؛ تاریخ جامع بهائیت، تهران، سخن، 1368، ص 347
[12]. شهبازی، عبداله؛ فصلنامه­ی تاریخ معاصر ایران، شماره ­ی 27، پاییز 1382، صص 45 و 46
[13]. همان، صص 51 و 52
[14]. فروزان­فر، مرتضی؛ آشنایی با بهائیت، تهران، میراث، چاپ دوم، 1382، ص 54

مجتبی و مرتضی اشرافی

  
  

مقدمه

رسالت زن دست یابی به مقام والای کرامت و انسانیت است به گونه ای که بتواند در سرنوشت خود و جامعه دخالت کند. در زمان حاضر با هجمه ی فرهنگی دشمنان به ویژه استعمارگران غربی، گوهر آفرینش به عنوان یک کالا به منظور استفاده‌های غیراخلاقی در شرکت‌های پورنوگرافی و... درآمده و ستم و تبعیض نسبت به زن به یک تراژدی تاریخی و جهانی بدل گشته و کالای زن در قالب فرهنگ برهنگی با نازل‌ترین قیمت به حراج گذاشته می‌شود.

بنابراین برای رهایی از این غوغای برهنگی فرهنگی و بازگشت زن به شخصیت و کرامت واقعی اش و همچنین حرکت در مسیر کمال و تعالی، الهام از الگوهایی که بتوانند به سان خورشید راه نمای زن امروز باشند ضروری است. یکی از بافضیلت ترین این الگوها حضرت زینب(س) است؛ زن آزاده ای که در سخت ترین شرایط ظلم و جور و فساد، تأثیرچشم گیری بر جامعه گذاشت و پایه های ستم و بی عدالتی را ویران کرد.

علم آموزی، استقامت و پای-داری، حجاب و عفاف، صبر و شکیبایی و شجاعت مهمترین ویژگی های این بانوی بزرگوار است که زنان امروز می توانند با الهام از آن ها به سعادت و کمال برسند.چه شیوه ای برگزیند تا این سه خطر را دفع کند؟ با الهام از فکر بلند و ایمان قوی، دو شیوه ی حساس و مهم را انتخاب می کند: یکی حضور در صحنه ی مبارزه، سیاست و اجتماع مخوف آن زمان و دیگری شیوه ی تبلیغ در زمان اسارت.

نقش زنان در اجتماع بشری:

با توجه به آمارهای موجود، زنان نیمی از انسان های این کره ی خاکی هستند که نقش بسیار مهمی در جنبش ها و نهضت ها و انقلاب ها داشته اند. حساسیت نقش زنان، برخاسته از عمق تأثیرگذاری زنان در تمامی عرصه های زندگی است و همان گونه که در بالا اشاره شد، حضرت زینب(س) در قیام پرحادثه ی عاشورا یکی از نمونه های درخشانی است که اهمیت جایگاه زنان را در تاریخ اسلام به تصویر می کشد. در مقابل اگر تهذیب نشده باشد و در جایگاه فساد نیز قرار بگیرد، باز هم می تواند نقشی اساسی اما مخرب ایفا کند؛ همانند مهدعلیا که با تشویق ناصرالدین شاه به قتل امیرکبیر باعث انحراف تاریخ ایران شد.

انقلاب اسلامی ایران ، بر جنبش های اسلامی ـ سیاسی معاصر تأثیر گذاشته و به آنان جرئت و جسارت مبارزه داده است و به آنان می گوید اسلام به ملتی خاص تعلق ندارد و هدف آن، نجات محرومان و مستضعفان است.

زن در انقلاب اسلامی ایران

انقلاب فراملی ایران اسلامی، دارای ارزش ها و آرمان هایی است که فراتر از مرزهای سرزمین ایران می رود و به حدود جغرافیایی آن محدود نمی شود. این انقلاب خواهان تغییر و تحولات ساختاری و هنجاری در کشورها و جوامع دیگر است؛ به گونه ای که علاوه بر استقرار و تثبیت انقلاب اسلامی در قلمرو سرزمین ایران، انقلاب های مشابهی را در جوامع متجانس دیگر تدارک دیده است.

این امر یعنی اشاعه و گسترش ارزش های انقلابی و اسلامی جهت بسترسازی برای تغییر و تحول انقلابی در محیط های پیرامونی ایران و حتی فراتر از آن در این چند دههکه از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد به خوبی در می یابیم که این انقلاب از بزرگ-ترین انقلاب های سده ی اخیر بود که با ویژگی خاص ایدئولوژی و ساختارشکنانه ی خود توانست رژیم 2500 ساله ی پهلوی و ستم شاهی را در هم بشکند و در عصر اقبال به لائیک و سکولاریزم، نظامی سیاسی با محتوا و ماهیت دینی را جای گزین آن کند.

انقلاب اسلامی چراغ رستگاری و نجات را برافراشته است. البته این که مسلمانان، به ویژه جنبش های اسلامی بتوانند از نور این چراغ به هدایت و سعادت نایل آیند، به عوامل متعددی بستگی دارد که مهمترین آن، اراده و تلاش آن ها در چهارچوب اسلام و با الگوگیری از انقلاب اسلامی است.انقلاب اسلامی در شرایطی در ایران به وقوع پیوست که کمتر کسی ایران را در شرایط انقلابی تصور می نمود. اکثر برآوردها از توان نظام موجود در ایران در نهایت به ثبات نسبی ختم می-شد. به عبارت دیگر این انقلاب خاستگاه و بستری غیرمنتظره داشت.

چرا که حکومت پهلوی دوم در خاورمیانه برای نظام بین الملل دو قطبی به سرکردگی امریکا و شوروی، جزیره ای کاملاً آرام و امن محسوب می شد. قبل از کنفرانس «گوادلوپ»، کشورهای بزرگ صنعتی و در رأس آن ها امریکا، انگلیس و فرانسه هنوز انتظار فروپاشی حکومت پهلوی را نداشتند و به همین دلیل «جیمی کارتر» رئیس جمهور وقت امریکا چند ماه قبل از آن، ایران شاهنشاهی را «جزیره ی امن» خواند و از سوی دیگر «دیوید اوون» وزیر امور خارجه ی وقت انگلیس با صدور بیانیه ای، صراحتاً موضع کشورش را در برخورد با حرکت انقلابی مردم در ایران، جانب-داری رسمی از محمدرضا پهلوی و ادامه ی حکومت سلسله ی پهلوی اعلام نمود.

آن ها بر این باور بودند که پیروزی انقلابیون در ایران در نهایت به تأسیس نظام کمونیستی منجر خواهد شد. تقابل غرب لیبرال در مقابل شرق کمونیست، تمام ذهنیت قدرت های رقیب را منحصر به خود ساخته بود؛ به طوری که تحلیل ها و برداشت های مزبور آن ها را به شدت تقلیل گرا نمود. این جریان منجر به سیاست گذاری ها و تصمیم های متناقضی از سوی آن ها در قبال بسیاری از مسائل جاری در نظام دو قطبی شد.

بیداری اسلامی در زنان بحرینی نشان گر آگاهی آنان درباره ی نقش مؤثر و سرنوشت ساز خود در اصلاح جامعه ی خویش است. از جمله زنان برجسته ای که در این بیداری اسلامی علیه دولت آل خلیفه خروشیده است، خانم «آیات القرمزی» است.

بنابراین انقلاب اسلامی ایران نیز یکی از مهمترین حرکت های اجتماعی است که از این قاعده مستثنی نبوده، نقش زنان چه پیش از انقلاب و چه پس از آن حائز اهمیت است.میلیون ها زن ایرانی در انقلاب سال 1357 با قدرت هر چه تمام تر پا به صحنه نهادند. زنان ایرانی در تمامی مراحل پیروزی انقلاب اسلامی به روشنی بیان کردند که زن مسلمان ایرانی در تمام عرصه های اجتماعی، سیاسی و ... حضور دارد و اعتقادات دینی او مانع از شرکت در فعالیت های اجتماعی نخواهد شد و ثابت کرد که در عین حفظ دیانت و پاک دامنی می تواند تاریخ ساز باشد.

نقش بسیار مهم و تأثیرگذار زنان ایرانی در پیروزی انقلاب اسلامی غیرقابل انکار و ستودنی است. این نقش را نه تنها در مبارزه های آنان، بلکه در تربیت و تشویق نیروهای مجاهد و انقلابی نیز می توان جست. به طوری که امام خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی فرمودند: «امروز زن های شیردل، طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان مسلسل و تانک دژخیمان رژیم می روند. در کدام تاریخ چنین مردانگی و فداکاری ای از زنان ثبت شده است

زنان کشورهای منطقه و مبارزه با استبداد شرقی:

انقلاب اسلامی ایران با پشتوانه ی ایدئولوژی انقلابی شکل گرفت و این پشتوانه با قراین و شواهد بسیار، در همه ی زمینه های اجتماعی مانند شعارهای انقلابی، مراکز و اماکن تجمع بسیج مردمی و... قابل تأیید است. هدف اصلی این انقلاب تحقق و احیای دوباره ی اسلام در جامعه ی ایران و احیای فرهنگ معنوی اسلام بود و بسیاری از تحولات اجتماعی در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و اخلاقی در ایران بعد از انقلاب اسلامی نیز متأثر از کشش های ایدئولوژیکی انقلاب اسلامی و اسلام خواهی مردم بود که تحت تأثیر تربیت دینی دهه های اخیر قرار داشت.

انقلاب اسلامی ایران حاصل تحول عظیم در ایدئولوژی مردم ایران بود که توسط حضرت امام خمینی(ره) مورد امعان نظر قرار گرفت. حال با گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی می بینیم این انقلاب از یک سو تعریف انسانی از زن ارائه می دهد و از سوی دیگر الگوهای موفق انقلاب اسلامی و شخصیت زن ایرانی را احیا و استعدادهای باطنی و قابلیت ویژه ی او را به عینیت رسانده است.

علاوه بر این که انقلاب الگویی برای انقلاب های منطقه ی خاورمیانه شده است زنان کشورهای عربی نیز با الگوپذیری از زنان مسلمان ایران در این جریانات فعالیت های چشم گیری دارند. همان گونه که شاهد هستیم ماه هاست مردم برخی کشورهای خاورمیانه با اقدامات اعتراضی خود، در پی تغییرات اساسی در نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشورهای خود هستند.

زنان مسلمان در منطقه به ویژه مصر، لیبی، بحرین، تونس و یمن، همچون سمیه در مقابل دشمن سینه سپر کرده اند. این حضور و شجاعت، یادآور نقش برجسته و تاریخ ساز بانوان مسلمان ایرانی در جریان انقلاب اسلامی ایران در 32 سال پیش است.

در این میان، علی رغم تبلیغات دولت های غربی مبنی بر عدم مشارکت زنان مسلمان در امور کشور خود، حضور آنان همدوش مردان در این حرکت های اعتراضی نشان از حضور مؤثر و بیداری اسلامی زنان مسلمان منطقه دارد.اینک زنان مسلمان در منطقه به ویژه مصر، لیبی، بحرین، تونس و یمن، همچون سمیه در مقابل دشمن سینه سپر کرده اند. این حضور و شجاعت، یادآور نقش برجسته و تاریخ ساز بانوان مسلمان ایرانی در جریان انقلاب اسلامی ایران در 32 سال پیش است.زنان مصری با حضور پررنگ خود در میان تظاهرکنندگان و در جای جای مصر ثابت کردند آن چه غربیان در مورد انزوای زنان مسلمان می گویند دروغی بیش نیست.

انقلاب اسلامی ایران، بیداری اسلامی و زنان

انقلاب اسلامی تلاشی برای زنده کردن خدا در محور حیات انسان و نیز روشی برای زندگی، فراتر از همه ی اختلافات ملی، قومی و مذهبی است. به بیان دیگر انقلاب اسلامی از انقلاب-هایی است که حرکت و آثارش در چارچوب مرزهای یک کشور خلاصه نمی شود، بلکه دیدگاه فراملی دارد. بنابراین، بر جنبش های اسلامی ـ سیاسی معاصر تأثیر گذاشته و به آنان جرئت و جسارت مبارزه داده است و به آنان می گوید اسلام به ملتی خاص تعلق ندارد و هدف آن، نجات محرومان و مستضعفان است.

مشارکت زنان در انقلاب تونس، لیبی و یمن نیز توجه جهانیان را به خود معطوف کرده است. حضور زنان مسلمان، نشان گر رهایی آنان از قید و بندهای عرفی و مادی غرب و قیام برای کسب آزادی از شر خودکامگان سیاسی است.در بحرین نیز انبوهی از زنان محجبه ی مسلمان در کنار دیگر هموطنان خود، خواستار سرنگونی خاندان آل خلیفه هستند.

بیداری اسلامی در زنان بحرینی نشان گر آگاهی آنان درباره ی نقش مؤثر و سرنوشت ساز خود در اصلاح جامعه ی خویش است. از جمله زنان برجسته ای که در این بیداری اسلامی علیه دولت آل خلیفه خروشیده است، خانم «آیات القرمزی» است. وی به واسطه ی سرودن شعرهایی که بر علیه آل خلیفه سرائیده، معروف و شناخته شده است. او در یکی از تجمعات در 23 فوریه 2011، شعری انقلابی بر ضد آل خلیفه سرود که به دلیل آن دست گیر شد.

جمع بندی:

در جریان تقابل نهضت های فکری، اجتماعی و سیاسی با دولت های عربی در طی چند دهه ی گذشته، در ابتدا دولت غالب بوده است و علی رغم کاهش میزان مشروعیت، اغلب دولت های عربی قادر بوده اند قدرت قهرآمیز و حمایت کافی برای غلبه بر تهدید این جریانات سیاسی و فکری و جنبش های اسلام گرایانه را فراهم آورند. دولت که با ارتش و تکنولوژی مدرن تقویت می شد، نیروی برتر باقی مانده، از حمایت ضمنی و غالباً اکراه آمیز نیروهای غیرمذهبی، اقلیت ها و بورژوازی که از هرج و مرج و یا چشم انداز پیروزی اسلام گرایان می ترسند، برخوردار بود.

اما با این وجود، با توجه به مشکلات فزاینده ی اجتماعی و اقتصادی جاری در این کشورها - که خود ناشی از سوء حکومت، اقتصادهای رو به زوال، سوء مدیریت منابع موجود و رشد بدون کنترل جمعیت بود - و نیز با الهام گیری از انقلاب اسلامی ایران، اولین رستاخیز اسلامی از تونس شروع شد و در ادامه، دامن سایر کشورهای عربی از جمله مصر را نیز گرفت. هر چند به عنوان یک انقلاب اسلام گرای توده ای نمی توان از آن ها نام برد اما به عنوان بیداری اسلامی که با انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 آغاز شده و در تونس، مصر، یمن، لیبی و بحرین نیز ادامه پیدا کرد و دربردارنده بسیاری از آثار و نتایج دیگر نیز بود، قابل طرح هستند.

1- بازسازی هویت اسلامی (زنده کردن هویت اسلامی در دنیا)

2- احیای تمدن اسلامی

3- تجدید حیات اسلام و مطرح شدن اسلام انقلابی

4- و...

در این میان، سران استبدادی کشورهای تونس، یمن، مصر و بحرین به سرکوب حق طلبی زنان و کودکان در سطح شهر می پردازند که با این کار میخ بر تابوت حیات خود می کوبند.بنابراین می بینیم نقش زنان در کشورهای عربی منطقه که بیداری اسلامی سر می دهند و سران استبداد را به خواری انداخته اند کمتر از مردها نیست و این جنبش الگو گرفته از زنان نظام اسلامی ایران است.

پی نوشت:

1. اشرافی، مرتضی، حضرت زینب(س)، الگوی زنان مسلمان جهان، فصل نامه ی بانوان شیعه، اسفند 1389، ص 6.

2. http://www.noornews.ir/fa/

3. دهقانی فیروزآبادی، جلال، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، سمت، 1388.

4. همان، ص 41.

5. http://zananpress.com/archives

6. اسپوزیتو، جان ال، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه ی محسن مدیر شانه چی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1388، چاپ سوم، ص ص 112 الی 115.

7. عیوضی محمدرحیم، رشد مبانی فکری و تحول فرهنگ سیاسی در انقلاب اسلامی، پیشین، ص 53.

8. حطیط، امین محمد، این صدای ملت هاست، ترجمه ی محمد مظهری، ماه نامه ی زمان، ش 12، اردیبهشت 1390، ص17.

9. http://www.noornews.ir/fa/

10. http://www.noornews.ir/fa/

منبع: ماهنامه پیام زن، شماره243


  
  

مقدمه

 

رشد انقلاب ها و جریان های ملی و اسلامی در برخی کشور ها که به تاسسی به انقلاب اسلامی شکل گرفت و یا رشد یافت ، فقط نمودی از تاثیرات بین المللی انقلاب اسلامی به شمار می آید .

حرکت انقلابی ملت ایران با هدف تغییر الگوهای فکری و فرهنگی غربی ای صورت گرفت تا نظامی مطابق با خاستگاه فرهنگی و تمدنی ایران اسلامی پی ریزی شود . از آنجا که هویت تاریخی و فرهنگی ملت ایران با اندیشه ها و مناسک دینی و حضور دین در کلیه عرصه های حیات اجتماعی طی قرن ها معنا یافته بود ، ترویج اندیشه هایی که دین را نادیده می گرفت به بحرانهای فکری عمیقی انجامید که پس لرزه های آن به کلیه حوزه های سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی نیز رسید . در تقابل با این رویکرد غیر دینی حرکت اجتماعی سعی نمود تا پاسخی مناسب برای بحران جدید بیابد . لذا مهم ترین هدف انقلاب احیای دین و ارئه الگوی بدیعی مبتنی بر هویت دینی و ملی ایران گردید .

شناخت و فهم عمیق این انقلاب و مبانی آن ، به خصوص برای نسل های بعد از انقلاب از جهت های گوناگون ضروری است . ضرورت این موضوع برای نسل تحصیل کرده جوان ، بویژه دانشجویان که پرسشگری و آرمان خواهی خصیصه آنها و پاسداری ازجامعه علمی ، فرهنگی و سیاسی وظیفه آنهاست ، بیشتر قابل درک است؛ چرا که شناخت وضع موجود و انجام تعهدات و مسئولیت های اجتماعی و سیاسی در حال و آینده در کشور فقط در پناه تحلیلی آگاهانه و پژوهشگرانه از انقلاب و عوامل موثر در آن امکان پذیر است . ما در مطالعه جامعه شناسانه از انقلاب اسلامی ایران در صدد هستیم که پیام ها و شعار های بنیادین انقلاب اسلامی را بشناسیم و مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم لذا، من در این نوشتار سعی در تبیین چیستی و چرایی انقلاب و چگونگی به وجود آمدن انقلاب اسلامی در ایران را ندارم، اما در پاره ای از موارد به مقدمه چینی برای بیان علل برخی از اهداف برگرفته شده از پیام های انقلاب اسلامی ایران خواهم پرداخت که به نوعی در ریشه ها و علل وقوع انقلاب اسلامی ایران نهفته است.

شعار ها و پیام های انقلاب

از آنجا که ایدئولوژی انقلاب نقش بسیار مهمی در پیشبرد انقلاب ایفا می‌کند . مطالعه آن نیز از اهمیت بالایی برخوردار است . یکی از راه‌های مطالعه ایدئولوژی هر انقلابی ، مراجعه به شعارها و پیام‌های آن انقلاب است . سپس بررسی و مطالعه این شعارها و پیام‌های انقلاب‌ها می‌تواند روشن کننده ابعاد اساسی ایدئولوژی انقلابی باشد . علاوه بر آن ، پیام‌ها و شعارهای هر انقلاب می‌تواند زوایای مهم دیگری از فرایند انقلابی ، مانند شناخت انواع گروه‌های درگیر در انقلاب و دوستان و دشمنان واقعی و ایدئولوژی انقلاب را روشن سازد که در این فرآیند شعارها در مراحل انقلاب و پیام‌ها در جریان انقلاب و در مراحل بعد از پیروزی انقلاب نمود پیدا می‌کنند .

بازتاب پیام ها و شعار های انقلاب اسلامی ایران در جهان معاصر

الف) بازتاب سیاسی

یکی از مهم ترین بازتاب های انقلاب اسلامی ایران ، تجدید حیات اسلام در جهان است. مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای در این باره فرمودند: «علی رغم گذشت بیش از یکصد و پنجاه سال از برنامه ریزی مدرن و همه جانبه علیه اسلام ، امروز در سراسر دنیا یک حرکت عظیم اسلامی به وجود آمده است که به موجب آن اسلام در افریقا ، آسیا و حتی در قلب اروپا ، حیات جدیدی را بازیافته و مسلمانان به شخصیت و هویت واقعی خود پی برده اند .»

به بیان دیگر ، عمر دوره ای که اعتماد به نفس در میان مسلمانان ، به ویژه در قشر تحصیل کرده آن از بین رفته و شمار فراوانی از آنان ، خواهان هضم شدن در هویت جهانی بوده و گذشته خود را به فراموشی سپرده و اگر توجهی به گذشته می کردند از باب تفنن و سرگرمی بود ، به پایان رسید ، و انقلاب اسلامی آن اعتماد به نفسی که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود ، احیا و بارور کرد.

ب) بازتاب فرهنگی

شکل دیگر بازتاب پیام های انقلاب اسلامی ایران بر جهان اسلام ، به تقلید شعارهای انقلاب اسلامی از سوی مسلمانان جهان برمی گردد. مثلا ، شعار مردم مسلمان معترض ترکیه ، قبل از کودتای 1359 آن کشور ، استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی بود. شهروندان کابل بر فراز بام منازل خود فریاد الله اکبر سرمی دادند ، در پلاکاردهای مسلمانان مصر شعار لاشرقیه و لاغربیه دیده شده است. مردم کشمیر در راهپیمایی دویست هزار نفری 1369 شعار «الله اکبر» و «خمینی رهبر» را مطرح کردند. جهاد اسلامی فلسطین بر آن است که فلسطینی ها همان شعارهایی را سرمی دهند که انقلاب اسلامی منادی آن بود. آنان با صدای بلند فریاد می زنند: لااله الا الله ، الله اکبر ، پیروزی از آن اسلام است . درواقع ، آنها شعارهای قوم گرایی و الحادی را به یک سو انداختند ، و شعارهای انقلاب اسلامی را برگزیدند . در سال های 1369 تا 1379 در خیابان های کیپ تاون افریقای جنوبی شعار و ندای الله اکبر ، بسیار شنیده شد. این یادآور و مؤید این کلام رهبری انقلاب است که فریاد الله اکبر مردم الجزایر بر پشت بام ها درس گرفته از ملت انقلابی ایران است.

همچنین با پیروزی انقلاب اسلامی ، گرایش به حجاب اسلامی در اقصی نقاط جهان اسلام ، فزونی گرفت.در کنار آن ، گرایش به نماز بیشتر شده ، انتشار مجلات و نشریات اسلامی افزایش یافته است، یکی دیگر از آثار فرهنگی انقلاب اسلامی ایران بر حرکت های اسلامی و سیاسی معاصر ، وجود اعتراضات مردمی به سبک اعتراضات انقلاب اسلامی در ایران است این اعتراضات که جنبه دینی و مذهبی داشته به طور معمول در مقابل ظلم و استبداد حاکمان محلی صورت پذیرفته و همگی برای دفاع از شعاعر مذهبی و حفظ ارزش های اسلامی صورت می پذیرند. و نیز شعارنویسی به شیوه مبارزان انقلابی ایران مورد توجه جنبش گران مسلمان است به عبارت دیگر استفاده از اشعار و جملات نقادانه و نیز احادیث انقلابی در اینگونه شعار نویسی ها از دیگر مواردی است که مورد توجه جنبشگران مسلمان قرار گرفته و از انقلاب اسلامی ایران الگو گرفته اند . علاوه بر آن ، اعلامیه ها ، سخنرانی ها و پوسترها به شکل مشابه آنچه در ایران اتفاق افتاد ، در کشور های اسلامی چاپ و انتشار می یابد. برای مثال هنوز در منطقه شیعه نشین بیروت یعنی ضاحیه ، شعار های انقلاب اسلامی و تصاویر رهبری آن وجود دارد. و یا در تحولات زمستان 1389، تا کنون کشور بحرین، یمن ، لیبی، مصر وتونس و...اعلامیه ها و پوستر های انقلابی متاثر از انقلاب اسلامی به چشم می خورد.

جمع بندی:

انقلاب اسلامی ایران با بیان پیام ها و شعار های بنیادین خود در جهان معاصر و برای میلیون ها ملت ستم دیده از استکبار جهانی ، موجب ارتقای توان بازیگرانی نوین از جمله تمدن اسلامی ، جهان اسلام ، امت اسلامی ، نهضت های آزادی بخش و ملت ها گردید و نقش دین را به عنوان قدرتی تأثیرگذار بر پویش های بین المللی آشکار ساخت . به علاوه بر نقش جنبش عدم تعهد و بازیگران جهان سومی نیز با کشیدن مرزی دقیق بین مستضعفان و مستکبران تأکید کرد تا از این رهگذر الگوی جمهوری اسلامی را برای کلیه مستضعفان به صورت تصریحی یا تلویحی جهانی نماید . همچنین روشنفکران دینی به عنوان طبقه متوسط جدید وحاملان اندیشه انقلاب اسلامی توانستند نقشی اساسی در بازخیزی اسلام در فرایندهای سیاسی اجتماعی ایفا کنند و به ترویج فرهنگ مردم سالاری دینی مبادرت نمایند تا از این رهگذر علاوه بر تحول در ساختار سیاسی اجتماعی داخلی کشورها ، به تغییر در ساختار نظم منطقه ای و نیز ماهیت تحولات بین المللی اهتمام ورزند.

و نیز می ­توان بیان داشت که انقلاب اسلامی ایران توانست با بیان شعار ها و پیام ‌های اصیل اسلامی خویش و تبادل و تعامل آن با خارج ، فضای گفتگو با جهان پیرامون را براساس اصلاح طلبی در ساختار و کارکرد نظام بین الملل و زیر سیستم منطقه ‌ای ایجاد نماید تا از این رهگذر به فرهنگ سازی و هنجار سازی در قواعد رفتاری و ساختار سیاسی بپردازد و بدین ترتیب رویکرد جدیدی را بر روابط بین الملل حاکم گرداند که بر تحول ماهیت قدرت ، گشتار در قواعد بازی و تغییر در نوع بازیگران استوار باشد .

انقلاب اسلامی ایران با شعار ها و پیام های خود و به عنوان نهضتی الهی ، فراگیر و مبتنی بر مدار فطرت پاک بشری ، توانست اهمیت قدرت نرم‏ افزاری را به منصه ظهور رساند و به عنوان انقلابی در ارزش‏ ها و هنجار ها به فرهنگ سازی در عرصه داخلی ، منطقه‏ ای و بین المللی مبادرت نماید .

 

منبع: http://karimeh.com/


دکتر مرتضی اشرافی